جنگ ۱۲ روزه میان ایران و جبهه دشمن(به سرکردگی آمریکا و درگیری نیابتی اسرائیل و پشتیبانی چند کشور اروپایی) در نهایت با درخواست آتش بس از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی و پیروزی جمهوری اسلامی ایران پایان یافت. در این میان، اعترافات رسانههای غربی و بهخصوص آمریکایی درباره ابعاد مختلف این جنگ و نتایج و پیامدهای آن، قابل تأمل و بررسی است.بر پایه گزارشهای منتشرشده، جنگ با چراغ سبز آمریکا و حمله اسرائیل به مواضع ایران آغاز شد. شبکه سیانان در همین زمینه در مطلبی نوشت:«حمله اولیه اسرائیل به چند مرکز هستهای و پایگاه نظامی در خاک ایران، شوک اولیه را وارد ساخت؛ اما آنچه ناظران غربی را بیشتر به حیرت انداخت، حجم، سرعت و سازمانیافتگی پاسخ ایران بود.»رسانههای غربی و از جمله رسانه های آمریکایی به اتفاق اذعان داشتند که برخلاف دفعات قبل، ایران بلافاصله و بدون پرهیز تاکتیکی اقدام به پاسخگویی شدید کرد. نهتنها تاسیسات نظامی اسرائیل بلکه پایگاههای آمریکا در قطر هدف حمله مستقیم قرار گرفت و موجی از حملات سایبری و حملات موشکی-پهپادی متوالی به مناطق و مراکز حساس در سرزمین های اشغالی سرازیر شد. این نخستین اعتراف رسانهای غرب بود که در میدان، بازدارندگی رژیم صهیونیستی عملاً دچار فروپاشی شد و ابتکار عمل به ایران منتقل گردید.
*** افول اسطوره گنبد آهنین و تاد سقوط حصار امنیتی اسرائیل
یکی از کلیدیترین محورهای اذعان، اشاره صریح و بارها تکرار شده به ناکارآمدی نسبی سامانههای پدافندی اسرائیل بود. در همین زمینه نیویورک تایمز در گزارشی نوشت:«حمله موشکی ایران با استفاده از ترکیب موشک بالستیک و کروز و حجم کمسابقه پهپادهای انتحاری، پدافند اسرائیل – به ویژه گنبد آهنین و فلاخن داوود – را با چالش جدی روبرو کرد. اگرچه مسئولان اسرائیلی از موفقیت نسبی در مهار برخی حملات سخن گفتند، اما اذعان کردند که جریان برق تلآویو و حیفا قطع شد و دهها هدف حیاتی مورد اصابت قرار گرفتند.»در ادامه، تحلیلگران آمریکایی هشدار دادند که امنیت رژیم صهیونیستی دیگر همانند قبل، تضمین قطعی ندارد و این واقعیت، توازن روانی در سرزمین های اشغالی را برهم خواهد زد. در این رابطه، سیانان در مطلبی نوشت:«گنبد آهنین برای زمانها و موقعیتهایی با حجم پایین حمله طراحی شده نه یک جنگ تمام عیار با کشوری دارای زرادخانه موشکی مثل ایران.»
*** شگفتی درباره حجم و هماهنگی حملات ایران
نکته دیگری که توجه رسانه های غربی را به خود معطوف کرد، مربوط به سطوح هماهنگی و گستردگی حملات تلافیجویانه ایران بود. بسیاری از کارشناسان غربی تصریح کردند که تهران تعمداً با هجمه ترکیبی (سلاح هوشمند و حمله سایبری) نه تنها سامانههای دفاعی بلکه شبکه ارتباطی و اقتصادی اسرائیل را نیز هدف گرفت.واشنگتن پست در همین زمینه در گزارشی نوشت:«این حملات فقط نظامی نبود؛ بلکه ارتباطات همراه و اینترنتی در بیشتر مناطق مرکزی اسرائیل برای ساعات طولانی مختل شد. همزمان حملات دقیق به تاسیسات زیربنایی مانند پالایشگاه حیفا و سامانههای آب و برق، موجبات نگرانی بزرگ برای ساکنان(در سرزمین های اشغالی) را فراهم کرد.»همزمان تحلیلگر فارن پالیسی تاکید کرد:«شاید مهمترین شاهکار ایران عدم محدودیت خود به پاسخ نظامی و بهرهگیری از تمام ظرفیتهای جنگ هیبریدی بود؛ واقعیتی که به گفته چند مقام غربی، توازن قوا را بر هم زد.»نکته قابل توجه اینجاست که با وجود اجرای سانسور شدید توسط رژیم صهیونیستی، حجم تلفات انسانی و تخریب زیرساخت های اسرائیل اغلب توسط رسانههای غربی به شکلی کمسابقه منعکس شد.واشنگتن پست در این باره نوشت:« در تلآویو مردم، اضطراب و عصبانیت بیسابقهای را تجربه میکنند. دولت نتانیاهو به گونهای بی سابقه تحت فشار داخلی قرار گرفت، به گونه ای که یاییر لاپید – رهبر اپوزیسیون در اسرائیل – تهدید اصلی را از سوی دشمنان خارجی ندانست، بلکه ناشی از بیثباتی و تفرقه و مشکلات داخلی معرفی کرد.»
*** تردید جدی آمریکا نسبت به هزینههای جنگ
نکته دیگر اینکه بخش قابل توجهی از تحلیلهای رسانه های آمریکایی به این حقیقت اختصاص داشت که واشنگتن عملاً تمایلی به گسترش بحران و ورود به یک جنگ تمام عیار با ایران نداشت؛ حتی زمانی که ترامپ آشکارا شعار حمله دوباره به تاسیسات هستهای ایران را مطرح کرد. در واقع، حجم تلفات، تهدید امنیت انرژی و افزایش قیمت نفت موجب تزلزل جدی سیاستگذاران آمریکایی شد.فارن پالیسی در این زمینه نوشت:«ترامپ و سپس مشاوران امنیت ملی، حتی با وجود تمایل برخی محافل جنگطلب، توصیه اکید فرماندهان سنتکام را جدی گرفتند: ورود به جنگ منطقهای با ایران معادل پذیرش شکست راهبردی در غرب آسیاست.»اخبار پیرامونی نیز نشان داد که برخلاف پوشش رسمی، آمریکا از ترس افزایش تلفات نظامیان خود، عملاً از ورود گستردهتر به بحران منع شد.یکی دیگر از محورهای تمرکز رسانههای آمریکایی، تاکید بر این واقعیت بود که طرف غربی-عبری پس از ۱۲ روز، مجبور به پذیرش آتشبس شد، آن هم بدون آنکه هیچیک از اهداف راهبردی خود را بهطور کامل به دست آورده باشد.الجزیره انگلیسی در این رابطه نوشت:«تنش پس از آن آرام گرفت که میانجیگری عمان و قطر سرانجام موفق به تثبیت آتشبس شد. واشنگتن و تلآویو ادعا کردند برنامه هستهای ایران آسیب جدی دیده است اما مقامات غربی اعتراف کردهاند بخش عمدهای از توان فنی و انسانی ایران باقی مانده و ظرفیت بازسازی آن بسیار بالاست. از سوی دیگر، نه تنها توان رزمی ایران با وجود تلفات عمده حفظ شد، بلکه روحیه مقاومت در سراسر منطقه تقویت شد.»
*** ناکامی راهبرد نظامی علیه ایران
پس از برقراری آتشبس و روشن شدن ناکامی راهبرد نظامی، ایالات متحده با سرعت، استراتژی فشار حداکثری اقتصادی و تحریمهای تازه را جانشین جنگ نظامی کرد. در همین زمینه، تحلیل سیانان و الجزیره به وضوح بیان داشت که این اقدام، اعترافی ضمنی به ناکارآمدی ابزار نظامی در مقابل جمهوری اسلامی ایران بود.بر همین اساس وزیر خزانهداری آمریکا اذعان کرد:«هدف روشن این برنامه، تضعیف منابع درآمدی تهران و اخلال در جهش اقتصادی آن در دوره پسا جنگ است.»همچنین، علاوه بر تحریم ایران، شرکتها و واسطههای نفتی مرتبط با عراق و امارات نیز به فهرست تحریمها اضافه شدند تا صادرات نفتی ایران از راههای غیر مستقیم نیز محدود شود.مقابله با اخبار و تصاویر بیسابقه جنگ و تلفات بالا، موجب شد بخش قابل توجهی از جامعه آمریکا و اروپا نسبت به واقعیت جدید توازن قدرت در منطقه غرب آسیا آگاه شود.طبق گزارش واشنگتن پست و نیویورک تایمز، همزمان حجم انتقادات از سیاست جنگطلبانه افزایش یافت و حتی بخشی از رأیدهندگان ترامپ خواهان پایان ماجراجویی نظامی غرب در غرب آسیا شدند.سرانجام، اغلب رسانههای آمریکایی بر این نکته پافشاری داشتند که پس از این بحران – حتی در صورت ثبات موقت – شرایط ژئوپولیتیکی منطقه به طرز برگشتناپذیری تغییر کرده است. اکنون جهانیان مجبور به پذیرش نقشی متفاوت برای ایران در منطقه هستند و رژیم صهیونیستی دیگر دست بالای امنیتی و نظامی را ندارد.
در مجموع، جنگ ۱۲ روزه ایران و جبهه دشمن به سرکردگی آمریکا، از دیدگاه رسانههای آمریکایی یک نقطه عطف در تاریخ منطقه و حتی ساختار گزارههای امنیتی غرب بود. اذعان به ضعف پدافند آمریکا و رژیم صهیونیستی، شگفتی از هماهنگی و وسعت حملات ایرانی، تلفات و هزینه بیسابقه انسانی و اقتصادی، و نهایتاً پذیرش ساختار جدید بازدارندگی در منطقه، بخشی از مجموعه اعترافاتی است که فضای رسانهای غرب را در هفتههای پس از پایان جنگ تسخیر کرد. غرب، حتی در سطح بالاترین نهادهای تحلیلگر به ناچار به این نتیجه رسید که قرن جدید خاورمیانه، بدون در نظر گرفتن وزن و قدرت ایران به هیچ توافق یا ثباتی دست نمییابد و صرفاً اهرم تحریم و فشار نمیتواند جایگزین واقعیتهای نوین میدان گردد.