در حال حاضر حدود ۴۶۶ میلیون نفر در دنیا از کم شنوایی رنج می برند و تخمین زده می شود که تا بازه زمانی سال ۲۰۵۰ این رقم افزایش یافته و تا حدود ۹۰۰ میلیون نفر برسد. در چند سال اخیر هم افزایش نزدیک به ۲۵ درصدی را در موارد ناشنوایی در دنیا داشتیم. به طوریکه از فاصله سال ۲۰۱۳ تاکنون از حدود ۳۶۰ میلیون نفر به ۴۶۶ میلیون نفر در سراسر جهان افزایش یافته است.
در ایران نیز تقریبا از هر ۱۰۰۰ تولد، ۲.۷ درصد نوزادان کم شنوا هستند که عدد بسیار بزرگی است و نزدیک به ۳۵۰۰ نوزاد در سال می شود(۳۰۰ نوزاد کم شنوا در ماه و ۱۰ نوزاد در روز)
با این حال آمار دقیقی از جامعه ناشنوایان ایران در دست نیست. در آخرین سرشماری کشوری با همه تلاشی که سازمان بهزیستی داشت شناسایی معلولان در سرشماری قرار نگرفت.
آمارهای غیررسمی میگویند قریب به 3 میلیون ناشنوا در ایران زندگی میکنند. از طرفی سازمان بهزیستی میگوید ۳۸۹ هزار ناشنوا نزد این سازمان پرونده فعال دارند و مستمریهای حمایتی دریافت میکنند.
جامعه ناشنوایان علاوه بر درد جسمانی، با مشکلات دیگری نیست دست و پنجه نرم می کنند. تحریمها و نوسان قیمت دلار شرایط زندگی ناشنوایان را خیلی تحت تاثیر قرار داده است. زبان اشاره ناشنوایان هنوز به رسمیت شناخته نشده است. افراد شنوا برای ناشنوایان تصمیم میگیرند که درکی از واقعیت سخت زندگی آنها ندارند و به همین خاطر است که برای توانبخشی آنها زحمت نمیکشند.
دسترسی نداشتن به مترجم زبان اشاره برای ارتباط با ادارات و سازمان ها نیز از دیگر مشکلات این قشر است.
ناشنوایی هر چه شدیدتر باشد بیمه ها زیر بار حمایت از آن نمی روند و فرد تحت تکفل بیمه قرار نمی گیرد.
شاید بتوان گفت عدم پذیرش از سوی جامعه یکی از بزرگترین مشکلات این قشر است. بسیاری از مردم که درک درستی از زندگی ناشنوایان ندارند حتی از ارتباط با آنها نیز هراس دارند و یا آنکه میترسند این گروه از جامعه را در استخدامها به کارگیری کنند.
کمبود نیروی انسانی و به دنبال آن عدم وجود رابط در مدارس مشکل عمده خانوادههای دانشآموزان ناشنوا است. کتابهای مناسب سازی شده برای دانش آموزان ناشنوا وجود ندارد. از طرفی در مدارس عادی معلمین و همکاران فرهنگی به نوع ارتباط با ناشنوایان آشنا نبوده و همچنین نحوه تفهیم مطالب به آنها را نمیدانند. اینها تنها بخشی از مشکلات زندگی ناشنوایان است.
فشار مالی یکی از مهمترین معضلات این قشر است. اگر بچه عادی ماهانه یک تا ۲ میلیون هزینه داشته باشد؛ قطعا یک فرد ناشنوا اگر به خوبی زندگی کند بالای ۶ میلیون هزینه دارد. عمل کاشت حلزون ۳۰۰ میلیون تومان هزینه دارد و اگر یک قطعه آن دچار اختلال شود بالغ بر میلیونها تومان بایدهزینه شود. گفتاردرمانی ناشنوایان حداقل ۵ سال زمان نیاز دارد که به جز سال اول که مشمول بیمه است، مابقی ۴ سال را باید خود خانواده ها متقبل شوند که هزینه زیادی می شود. امروز برای خرید چندین بسته باتری مخصوص سمعک ماهانه بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان هزینه می خواهد و این نیز برای اغلب خانواده ناشنوایان بسیار دشوار است. قیمت سمعک ها نیز بسیار بالاست. ( از 5 تا 30 میلیون تومان)
با وجود این همه مشکلات اما قانون مشخصی در زمینه حمایت از ناشنوایان وجود ندارد و در ببیشتر مواقع به همان قانون جامع حمایت از معلولان استناد می شود که البته در این قانون هم به طور صریح به حقوق ناشنوایان اشاره نشده است. در حال حاضر ۲ شبکه ملی مردم نهاد افراد دارای معلولیت ناشنوایی وجود دارد که فعالیتهایشان موازی همدیگر است، این باعث سردرگمی و اختلاف بین دو گروه می شود که خانواده ناشنوایان را با مشکل روبرو میکند و متأسفانه وزارت کشور، فراجا و بهزیستی با یکدیگر به تفاهم نرسیدهاند که مجوز صادر میکنند. این سه سازمان و وزارتخانه هر کدام به صورت جداگانه فعالیت میکنند و باعث میشود تا در جامعه ناشنوایی سه گروه به وجود آید و این دسته بندی باعث اختلاف می شود و این موجب شده تا سازمانها و نهادهایی مانند شهرداری تهران، وزارت بهداشت، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و...با ۳ گروه ارتباط داشته باشند و این هم باعث سردرگمی برای ارتباطات شده است، به طوری که نمیتوانند به درستی به جامعه ناشنوایان خدماتی ارائه دهند.
========================
نویسنده: اکبر منتشلو