در سال جاری، برنامههای متعددی در قالب تاکشو در یوتیوب منتشر شدهاند که همگی از یک فرمول تکراری پیروی میکنند؛ فرمولی که تنها هدف آن وایرال شدن است. در این برنامهها، تمام اجزا از جمله طراحی سوالها، نوع اجرا و حتی تدوین، با هدف جلب بیشترین بازدید و واکنش مخاطب شکل میگیرد.نتیجه، تولیداتی است که صرفاً برای سرگرمی ساخته میشوند و معمولاً از هرگونه محتوای عمیق یا ارزشمند خالیاند. بهعنوان نمونه، برنامه «باضیا» با همین رویکرد چهرههایی را مقابل دوربین میآورد و پرسشهایی از جنس روابط شخصی یا موضوعات جنجالی مطرح میکند. این شیوه در قالبهای مختلف تکرار شده و نمونههای مشابهای چون برنامه امیرحسین قیاسی نیز بر همین مسیر حرکت میکنند.در همین فضای تولید محتوا، حدود شش ماه پیش برنامهای گفتوگومحور با عنوان «رُک» نیز در یوتیوب منتشر شد. اجرای آن را مجید واشقانی بر عهده داشت و تلاش میکرد با الگوبرداری از فرمولهای رایج اینترنتی، مخاطب جذب کند. این برنامه نیز مانند بسیاری از نمونههای مشابه، بهجای تمرکز بر گفتوگویی عمیق یا محتوایی تحلیلی، بر لحظات جنجالی و جملات کوتاه وایرالشدنی تکیه داشت؛ بخشهایی که بتوانند در شبکههای اجتماعی دستبهدست شوند و برای برنامه بازدید بیاورند.
برنامه «پامپ» با اجرای امیرحسین قیاسی نیز همین مسیر را دنبال میکند؛ با این تفاوت که تم آن کمدی است و هدف اصلیاش خنداندن مخاطب به هر شکل ممکن. در این قالب، تفاوتی نمیکند سؤال از جنس شوخی باشد یا پرسشی جنجالی مانند «مواد میکشی یا نه؟». در همین روند وایرالسازی، یکی از تازهترین حاشیهها به واکنشها نسبت به صحبتهای فریبا نادری بازمیگردد.این فرمول که بهتدریج به ستون اصلی تولیدات یوتیوب فارسیزبان تبدیل شده، بر پایه وایرال شدن محتوا عمل میکند، نه بر مبنای کیفیت یا اصالت آن. موضوعات طوری انتخاب میشوند که جنجالبرانگیز باشند، پرسشها برای برانگیختن واکنش احساسی طراحی میشوند و تدوین برنامهها با هدف ساخت چند «تیکه طلایی» برای انتشار در فضای مجازی انجام میشود.بیتردید این رویکرد در کوتاهمدت مؤثر است؛ چراکه الگوریتمهای پلتفرمهایی مانند یوتیوب بر اساس میزان تعامل و واکنش کاربران عمل میکنند. هرچه بازدید، کامنت و اشتراکگذاری بیشتر باشد، محتوای بیشتری به دیگر کاربران پیشنهاد میشود. اما در بلندمدت، این روند به سطحی شدن گفتوگوها و فرسایش اعتماد مخاطب منجر میشود. کاربر بهمرور درمییابد که هدف تولیدکننده نه گفتوگویی واقعی، بلکه صرفاً سرگرمی و جذب بازدید است.مشکل اصلی در اینجاست که بسیاری از تولیدکنندگان محتوای فارسی، بدون توجه به هویت رسانهای یا مفهوم برند شخصی، صرفاً با هدف درآمدزایی از طریق وایرال شدن فعالیت میکنند.
نتیجه، انبوهی از برنامههای مشابه است: مجری آشنا، مهمان جنجالی و پرسشهایی که مرز ابتذال را لمس میکنند، از جمله پرسشهایی دربارهی روابط شخصی یا مسائل سیاسی . در چنین فضایی، کیفیت قربانی کمیت میشود و گفتوگو، که باید محمل تبادل اندیشه باشد، به ابزاری برای سرگرمی زودگذر بدل میشود.